178

ساخت وبلاگ

امکانات وب

1- دیروز بعد از ورزش توی باشگاه دوش گرفتم. از زیر دوش که اومدم بیرون رفیقم خندید و گفت تو هم مگه موهات به هم میریزه. فکر می کردم موهات همیشه همونجوریه!

2- یه ریسک کردم. امیدوارم نتیجه اش خوب باشه.

3- توی یکی از زمینه ها،  یکی از شانس هام از بین رفت. هرچند احتمالش خیلی کم بود، اما باز هم بیشترین شانس رو برای خودم، در مورد این کیس قائل بودم . که اون هم از بین رفت.

4- دیدم بی حاله و ناراحت. چیزی نگفتم بهش. خودش اومد تعریف کرد که یکی از دوست هاش داره ازدواج می کنه.

گفتم خب اگه می خواستیش خودت می گرفتیش. گفت واسه ازدواج که نمی خواستم اما دختر خوبی بود.

گفتم با اینم ... ؟ گفت آره. گفتم حالا به شوهرش چی می خواد بگه؟ گفت نمی دونم!

گفتم تو که یکی دیگه داری، حالا چرا ناراحتی؟ با خنده گفت دوتا دیگه دارم. اما این یه چیز دیگه بود.

5- طرف زنگ زده از بخش مالی، می گه این چیزی که درخواست خرید دادین چیه؟ اسمش رو گفتم. گفت این رو که نوشتی، کاربردش چیه؟ یه کم توضیح دادم. گفت این کاربردهایی که می گین رو نمی فهمم. گفتم خب من چیکار کنم؟ گفت باید دلیل داشته باشیم واسه خرید، چون مبلغش کم نیست.

چرا باید کارهای من لنگ تایید یه همچین آدمی باشه؟

6- طرف زنگ زده تبلیغ خدمات کنه، همون اول گفتم نمی خوام. گفت بذارید من همه مزیت هاش رو بگم بعد تصمیم بگیرید. گفتم بفرمائید. وقتی حرف هاش تموم شد گفت مشخصات بدین ثبت کنم. گفتم ممنونم خانوم، لازم ندارم. یهو قطع کرد!

پ.ن. 2 : ماشین

پ.ن. 3 : خارجه

بعدا نوشت : تو نمی دونی! تو خیلی چیزها رو نمیدونی. قرص قمر

سرگذشت...
ما را در سایت سرگذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-fate1 بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 18:19