۱۴۲

ساخت وبلاگ

امکانات وب

۱- چند روزی هست، از بعد عید، با همکاران و دوستان راجع به مشکلات زندگی حرف میزنیم. مشکلات از نوع زندگی مشترک و نه پول و کار و سایر چیزها. تقریبا همه مشکلاتی دارن. چیزهایی که به چشم نمیاد. نه قبل ازدواج و نه حتی بعد ازدواج. وقتی دلگیر شدی، میری مرور می کنی، می بینی ای بابا همه ناراحتی من از اینها بوده. 

خیلی چیزها هم مشابه هست. یعنی اگه بشریت بتونه برای یک زوج این  قضیه رو حل کنه، زندگی های زیادی نجات پیدا می کنن. مردها کم و بیش مثل هم هستند و زن ها هم. و البته مشکل اینجاست که زن ها قابل پیش بینی هم نیستن. 

کاش می شد به همسرها بگیم بیان با دوستامون صحبت کنن. یعنی شاید یک جمع های خونوادگی و دوستانه برای بیان مشکلات. تا بفهمن همه همینن. و یه درک کلی به وجود بیاد‌.

خیلی جزئیات داره زندگی که باید رسیدگی بشه...

۲- رفتم آرایشگاه، آرایشگر میگه موهات خیلی جنسش و رنگش خوبه. این مدل هم بهش میاد. بعد من نمیدونستم باید چی بگم؟ بگم قابل نداره؟ بگم ایشالا قسمت شما بشه؟

حالا نزدیک چهل دقیقه زیر دستش بودیم، آخر دیدم مدل موهامو عوض کرد و تا حد زیادی کوتاه کرد. بهش گفتم خوب سشوار بزن که خرده موها بریزه و موهام خشک بشه. بعد از سشوار دوباره قیچی گرفت یه مقدار خورد کرد موهامو، بعد اسپری آب رو روی سرم خالی کرد تا قشنگ مثل کتلت موهام چسبید. بعد می پرسه ژل بزنم؟

۳- سال جدید و ماموریت ها دوباره شروع شد. دو هفته اس دانشگاه تعطیله و من باید برم جنوب. تا حالا نرفتم و ظاهرا اینجا که باید برم جای قشنگ و باحالیه! باشد که باشد. فقط بدیش اینه که تعطیلات رو خراب می کنه چون من اگه ماموریت به مقصد بهشت هم باشه سختمه. 

۴- طرف بیشتر از ۲۰ ساله خونوادگی رفتن اونور. زنگ زده به بابام نیم ساعت حرف زده که «غریبه» رو بفرست بیاد. خودم همه کاراشو می کنم. پیش خودمون بمونه که هزینه نداشته باشه و پس انداز کنه. کار و زندگی اینجا خیلی خوبه. و من غصه خوردم ...


سرگذشت...
ما را در سایت سرگذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-fate1 بازدید : 8 تاريخ : جمعه 15 ارديبهشت 1396 ساعت: 0:47