۱۳۶

ساخت وبلاگ

امکانات وب

۱- همیشه از بچگی دوس داشتم عید بریم مسافرت. اما نه کسی رو خارج از تهران داشتیم، نه پدر و مادرم تمایلی به سفر توی عید داشتن. کم کم عادت کرده بودم به این قضیه و منم تمایلی به سفر توی عید نداشتم. از وقتی ازدواج کردم هر سال عید خارج از تهرانیم. دوس ندارم این رو. علاوه بر شلوغی، گرونی و کیفیت کم خدمات توی این دوران، هیچ آرامش و لذتی نصیب آدم نمی شه. واقعا درک نمی کنم چرا مردم فکر می کنند مجبورن تعطیلات عید بزنن به جاده! فکر کنم لحظه تحویل سال از کف خونه هاشون سیخ در میاد، نمی تونن بشینن!!

امسال که از قبل از سال نو اومدیم، اصلا حس عید ندارم. جنب و جوش شب های آخر سال تهران رو دوس دارم. دست فروش ها رو دوس دارم. اما امسال قسمت نشد درک کنم :))

۲- همسر دوس داره بره سفر، اوایل کمتر اینجوری بود. اما الان شدید شده. دوتا دلیل داره به نظرم. اول تقصیر خودمه که اصلا طول سال سفر نمیریم، و این باعث شده آرزو به دل باشه. دوم تقصیر همکارشه که همیشه سفره و هی میاد تعریف می کنه! خانوم ها لطفا انقدر روی هم اثر ندارید و انقدر از هم اثر نگیرید.

۳- دیشب توی خیابون یه سگ دیدم. چپ چپ نگاه میکرد. داشتم فکر می کردم اگه سگه دنبالم کنه چیکار می کنم. تنها چیزی که به ذهنم رسید نشستن و التماس کردنه! واقعا حوصله جنگیدن ندارم. در این حد خسته ام. توی تمام موارد.

۴- عزیزان لطفا آروم حرف بزنید. با صدای کم. به خدا مخاطب از شنوایی کافی برخوردار

۵- در همسایگی اینجا که هستیم، یه مرد مجرد وجود داره. خونواده اش رفته ان کانادا و خودش بعد از چند سال برگشته ایران. حدود ۶۰ سالشه و خونه اش پر از کتابه. روزها میره دانشگاه پیش بچه ها، میره قدم میزنه توی شهر، با تورها میره سفر های کوتاه، و شب ها کتاب می خونه. عالیه!

۶- با همکاران صحبت می کردیم. واقعا سال جدید چه فرقی داره؟ محیط عوض می شه؟ موضوع کار عوض می شه ؟ شرایط تغییر می کنه؟ چی می شه که مردم ذوق دارن؟

سرگذشت...
ما را در سایت سرگذشت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9my-fate1 بازدید : 20 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 7:47